معنی پیک و چاپار

حل جدول

چاپار ، پیک

قاصد


پیک و چاپار

برید


چاپار

پیک

پیک، قاصد

لغت نامه دهخدا

پیک و پیک

پیک و پیک. [ک ُ] (اِ صوت مرکب) آواز عطسه های پیاپی کسی که تازه سرما خورده باشد. پیک پیک.


چاپار

چاپار. (ترکی، اِ) پیک. چپر. برید. پست. قاصد. نامه بر. گسی بنده. و رجوع به پیک و برید و چپر و گسی بنده وچاپارخانه شود. || نام نوعی خراج که در پیش از قراء میگرفته اند. (مرآت البلدان ج 1 ص 337).

چاپار. (اِخ) نام محلی کنار راه سنندج و ساوجبلاغ میان میرزامیرانشاه و گردنه ٔ امیرآباد در 155000 گزی سنندج.


پیک پیک

پیک پیک. (اِ صوت) حکایت صوت عطسه های پیاپی مزکوم. آواز عطسه ٔ پیاپی زکام زده. صوت عطسه های خرد آواز پی در پی.پیک پیک عطسه کردن، عطسه های پیاپی خرد آواز کردن.

فرهنگ فارسی هوشیار

پیک و پیک

(اسم) آواز عطسه های پیاپی کسی که تازه سرما خورده باشد پیک پیک.


پیک پیک

آواز عطسه پیاپی زکام زده، پیک پیک عطسه کردن (اسم) حکایت صوت عطسه های پیاپی زکام زده پیک و پیک. یا پیک پیک عطسه کردن. عطسه های پیاپی خرد آواز کردن.


چاپار

نامه بر، پیک

فرهنگ عمید

چاپار

پیک، نامه‌بر، نامه‌رسان، ‌ قاصد، ‌ پست‌،


پیک

قاصد، چاپار، نامه‌بر: کار پیکان نامه بردن دان و بس / پیک را کی نامه‌خوان دانسته‌اند (خاقانی: ۴۸۰)،

فرهنگ معین

چاپار

[تُر.] (اِ.) پیک، نامه بر.

مترادف و متضاد زبان فارسی

چاپار

برید، پست، پستچی، پیک، قاصد، نامه‌بر، نامه‌رسان

معادل ابجد

پیک و چاپار

245

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری